امام علی خطاب به فرزندش می نویسد: اين پندنامه پدري است به مرگ نزديك و به پيروزي زمانه معترف ، به فرزندي آرزومند كه به آرزوها دست نخواهد يافت. داستان گذشتگان بر او فروخوان و سرگذشت پيشينيانش يادآور و بر ديار و آثارشان بگذر،پس بنگر كه چه كردند و از كجا بر شدند و به كجا فرود آمدند و در كجا جاي گزيدند. آن گاه بيني كه از دوستان جدا ماندند و به ديار تنهائي فرود آمدند
آنسان كه تو نيز پس از اندك زمان يكي از آنان خواهي بود. پس سراي بپيراي و آخرت به دنيا مفروش و آنچه نداني مگوي و از آنچه به آن وظيفه نداري سخن مران و راهي كه از كجي آن بيمناكي ، مپوي. مثل آنان كه به دنيا فريفته شدند، بر مثال گروهي است در منزلي پر نعمت نشسته ، كه نخواهند به وادي بي بركت و قحطي زده مقام گيرند. پس چيزي را ناخوشتر و دشوارتر از آن نمي دانند كه رامشسراي خويش رها كنند و ناگهان به آن پايگاه تهي از نعمت فرود آيند. اي فرزند دلبند! بدان كه ترا بهر آن جهان آفريده اند نه اين جهان ، و براي گذشتن آورده اند نه نشستن ، و براي مرگ و نه جاويد زيستن
.
.
تو در سرايي هستي كه خانه كوچ است و توشه اندوزي و جاي ناكامي و گذرگاه آن جهنمي. همانا كه مرگ در پي تست و تو طعمه مرگي ، و هيچ گريزنده از آن به سلامت نرست و و از دست هيچ جوينده به در نرفت و جوينده ناچار به آن رسيد. پس برحذر باش كه مرگ ، آن گاه كه سرگرم گناهي و به خود مي گويي توبه خواهم كرد، به سراغت آيد، و ميان تو با توبه جدايي افكند كه خويشتن به دست خود تباه ساخته باشي.
.
اي پسر گرامي ! بدان آن كس كه بر راهوار شب و روز سوار است ، رهنورد است ، اگر چه بر جاي ايستاده ، و در راه است ، اگر چه به فراغ رهنورد است ، اگر چه بر جاي ايستاده ، و در راه است ، اگر چه به فراغ آرميده. بي گمان هرگز به آرزو نرسي و از مرگ نرهي ، اگر كه پوينده راه پيشينيان باشي ، پس در طلب دنيا مدارا كن و در كسب روزي ، پاكيزه باش و آن بر خود آسان گير بساط طلب كه به تنگدستي پيوست. نه چنين است كه هر سختكوش ، روزي فراوان يابد و هر كه راه اعتدال پويد، از آن محروم ماند. خود را به هيچ فرومايگي ميالاي - اگر چه ترا به دلخواه رساند، كه آنچه از جان كاستي ، آن را بدل نخواهي يافت. بنده كس مباش كه خداي آزادت آفريد. آن خير كه به شر انجامد، خير نيست ، و آن گشايش كه به فروبستگي كشد، گشايش نيست.

بهوش باش كه توسن از هر سويت نكشاند و شتابان به آبشخور هلاكت فرود نيارد. آنچه به سبب خاموشي از دست دهي ، تدارك آن آسانتر، تا آنچه به سبب سخن گفتن. نگاهداري آنچه در ظرف است ، به استواري بند انست نزد من نگاهداشتن چيزي كه در دست داري ، بهتر تا طلب چيزي كه در دست ديگران است. شرنگ نوميدي ، گواراتر، تا خواهش از مردمان. روزي تنگ با پرهيزگاري ، بهتر كه بي نيازي با زشتكاري. هر كس راز خويش بهتر از دگري نگاه مي دارد. بسا آدميان كه در زيان خويش مي كوشند.
هر كه فكرت كند، بينا گردد. به نيكوكاران پيوند تا از آنان باشي ، و از تبهكاران بگسل تا از آنان نباشي. لقمه حرام بد است. ستم بر ناتوان ، زشترين ستم است. آنجا كه نرمي به درشتي گراياند، درشتي نرمي است. بسا كه دارو درد است و درد دارو. بسا كسي كه او را بدخواه خود پنداري و به صلاح تو سخن گويد و آن را كه عافيت انديش خويش شماري ، در پندگويي تو خيانت ورزد
..
زنهار بر آرزو تكيه مكن كه آرزو، سرمايه گولان است. خرد، سود جويي از آزمايشهاست. بهترين تجربه آنست كه پندگوي تو باشد، ترا از بديهاي باز دارد و به نيكي ها ،كشاند . فرصت غنيمت شمار، زان پيش كه از دست دادن آن مايه اندوه تو گردد. هر جوينده به مقصود نرسيد و هر مسافر باز نيامد. هدر دادن مال در هوسها، و توشه نيدوختن از آن براي رستاخيز، تبهكاري است.
هر كار را پاياني است ، عاقبت انديش باش. سوداگر بازيچه خطر است بسا مال اندك ، از بسيار آن بارورتر. يار فرومايه و دوست بخيل را خير نيست. تا توسن زمانه رام است ، كام از روزگار آسان برگير. به اميد بيشي ، خويشتن در خطر ميفكن. زنهار كه مركب ستيز با تو توسني نكند
..
هنگامي كه برادرت از تو پيوند بريد، پيوستن او را بر خود هموار ساز، و چون دوري جست ، با او مهربان باش و به او نزديك شو، چون بخل ورزيد به او بخشش كن ، چون از تو گوشه گرفت. به او روي آور، در درشتي او نرم باش و چون گناه كرد، عذرش بپذير، چنان كه گويي تو بنده اويي و او خداوندگار نعمت تست،اما زنهار كه اين دستورها بي جا به كار نبندي و با مردم نااهل به جاي نياري.
.
بدان كاي فرزند كه ، روزي بر دو گونه است: روزيي كه تو در پي آني و روزيي كه آن در پي تست ، پس اگر تو به سوي آن نروي ، آن به سوي تو خواهد آمد
.
چه زشت است تن به ذلت دادن به هنگام نياز، و درشتي در بي نيازي. ترا از دنيا آن سودمند است كه بدان اقامتگاه خويش بيارايي. رشته پيوند بين تو با خداي ، استوارترين رشته پيوند است كه مي تواني به دست آورد. آن كه پرواي تو ندارد دشمن تست. آنجا كه از مايه هلاك است ، نوميدي گنج مقصود است. هر رخنه را نبايد آشكار ساخت. هر فرصت به دست نيايد. بسا كه بيناي كار در قصد خود خطا كرد و بي وقوف به مقصود رسيد.
.
در كار ناروا، درنگ بهتر، چه ، هر دم كه بخواهي ، در آن شتاب تواني كرد. بريدن از نادان ، برابر است با پيوستن به خردمند. هر كه زمانه را امين دانست ، زمانه به او خيانت ورزيد و هر كه آن را بزرگ داشت ، به او خوار گشت. نه هر كه تير انداخت ، نشانه زد. ک