Thursday, February 15, 2007

خوبي

انقدر ضد حال نباشيد و جلوي خوبي كردن آدما رو نگيريد... اين كار كلي حسن داره .. حداقلش اينه كه اجازه داديد يك كار خوبي تو دنيا انجام بشه كه شما هم توش دخيل بوديد.. چند تا مثال ميزنم
.
يكي داره با شوق و ذوق يك جوك رو تعريف ميكنه، لطفاً خودتون رو لوس نكنيد و وسط حرفش نپريد و بگيد اين رو كه من شنيدم، اين كه قديميه و ...... بابا آپ تو ديت.... شنيدي كه شنيدي چي رو ميخواي ثابت كني ؟ بزاريد بابا طرف حالش رو بكنه و شما هم يك جوري وانمود كنيد كه نشنيديد.. آخر هم با صداي بلند بخنديد ..مطمئن باشيد هيچ اتفاقي نمي اوفته
.
مثلاً يكي داره واستون دلسوزي ميكنه و كلي با حرارت راجع به آينده تون صحبت ميكنه... لطفاً نگيد كه من خودم ميدونم نمي خواد واسم دلسوزي كني... لطفاً به حرفاش گوش كنيد و آخر سر تشكر كنيد كه اينفدر متوجه تون بوده
.
كلاً يه جوري رفتار كنيد كه راه رو براي خوبي كردن ديگران باز كنيد.... اين داستاني كه ميگم شايد خيلي عجيب واستون باشه ولي ميگم
.
چند وقت پيش سر پينگ پنگ و وسط بازي ديدم هم تيمي ام يك چيزي گذاشت تو جيبم ... من اينقدر سرم گرم بازي بود كه متوجه نبودم چيه.... بعد كه بازي تموم شد... دست كردم تو جيب شلوارم ديدم صد دلار توش هست.. رو كردم به دوستم كه اصلاً مال تركيه هستش ازش پرسيدم اين چيه.... گفت ما هر سال بعد از ماه رمضان فطريه ميديم.... و چون ما كسي فقير تو استراليا نمي شناسيم و تو هم بيكاري ما تصميم گرفتيم كه اين پول رو به تو بديم!.... شما جاي من بوديد چيكار ميكرديد؟ حداقل كار اين بود كه بگم مرتيكه! فقير جد وآباداته و چار تا دري وري هم نثارش كنم... ولي تو يك لحظه دو دو تا چهار تا كردم گفتم چرا بهش ضد حال بزنم و جلوي يك كار خوب يك آدم و خانواده اش را بگيرم.. اونا با اين كارشون مي خواستن من رو خوشحال كنن.... من در عوض قبول كردم و چند وقت بعد صد دلار رو يك جورايي ديگه هپل هپوش كردم تا بدست اوني كه بايد برسه برسه... بعدم به دوستم گفتم كه من يكي فقيرتر از خودم اينجا پيدا كردم به اون دادم
.
كلاً كار خوب تو دنيا تاثير متوالي داره.... اگه مي بينيد يكي ميخواد يك كار خوبي براتون انجام بده جلوش رو نگيريد... نگيد خودم پياده ميرم و سوار ماشينت نميشم... نگيد سيرم و دست طرف رو رد كنيد.... فرصت بديد به آدما كه خوب باشن و خوب رفتار كنن... ماها گاهي بايد بهانه اي باشيم واسه خوب رفتار كردن آدما... عجب گيري افتاديما

No comments: