Monday, November 16, 2009
Men and Women
- A woman will pay $1.00 for a $2.00 item that she does not need.
- A woman worries about the future until she gets a husband.
- A man never worries about the future until he gets a wife.
- A successful man is one who makes more money than his wife can spend.
- A successful woman is one who can find such a man.
- To be happy with a man, you must love him a little and understand him a lot.
- To be happy with a woman you must love her a lot and not try to understand her at all.
- Men wake up as good-looking as they went to bed.
- Women somehow deteriorate overnight.
- A woman marries a man expecting he will change, but he doesn't.
- A man marries a woman expecting she won't change, but she does.
- Married men live longer than single men, but married men are more willing to die.
- Any married man should forget his mistakes. There's no use in two people remembering the same thing.
- A woman has the last word in any argument. Anything a man says after that is the beginning of a new argument
Friday, October 30, 2009
کشتی شکسته
Wednesday, July 15, 2009
Greatness
Richarad Nixon
Saturday, July 04, 2009
انار
انار میوه پر رمز و رازی هستش. خواص درمانی زیادی داره. . در کتب مقدس از اون اسم بردن . برخی از گیاه شناسان انار را از گیاهان بومی ایران می دونند که از ایران به کشورهای دیگه رفته.
Thursday, July 02, 2009
تواضع
Saturday, June 27, 2009
فرازی از نهج البلاغه
آنسان كه تو نيز پس از اندك زمان يكي از آنان خواهي بود. پس سراي بپيراي و آخرت به دنيا مفروش و آنچه نداني مگوي و از آنچه به آن وظيفه نداري سخن مران و راهي كه از كجي آن بيمناكي ، مپوي. مثل آنان كه به دنيا فريفته شدند، بر مثال گروهي است در منزلي پر نعمت نشسته ، كه نخواهند به وادي بي بركت و قحطي زده مقام گيرند. پس چيزي را ناخوشتر و دشوارتر از آن نمي دانند كه رامشسراي خويش رها كنند و ناگهان به آن پايگاه تهي از نعمت فرود آيند. اي فرزند دلبند! بدان كه ترا بهر آن جهان آفريده اند نه اين جهان ، و براي گذشتن آورده اند نه نشستن ، و براي مرگ و نه جاويد زيستن
.
تو در سرايي هستي كه خانه كوچ است و توشه اندوزي و جاي ناكامي و گذرگاه آن جهنمي. همانا كه مرگ در پي تست و تو طعمه مرگي ، و هيچ گريزنده از آن به سلامت نرست و و از دست هيچ جوينده به در نرفت و جوينده ناچار به آن رسيد. پس برحذر باش كه مرگ ، آن گاه كه سرگرم گناهي و به خود مي گويي توبه خواهم كرد، به سراغت آيد، و ميان تو با توبه جدايي افكند كه خويشتن به دست خود تباه ساخته باشي.
بهوش باش كه توسن از هر سويت نكشاند و شتابان به آبشخور هلاكت فرود نيارد. آنچه به سبب خاموشي از دست دهي ، تدارك آن آسانتر، تا آنچه به سبب سخن گفتن. نگاهداري آنچه در ظرف است ، به استواري بند انست نزد من نگاهداشتن چيزي كه در دست داري ، بهتر تا طلب چيزي كه در دست ديگران است. شرنگ نوميدي ، گواراتر، تا خواهش از مردمان. روزي تنگ با پرهيزگاري ، بهتر كه بي نيازي با زشتكاري. هر كس راز خويش بهتر از دگري نگاه مي دارد. بسا آدميان كه در زيان خويش مي كوشند.
هر كه فكرت كند، بينا گردد. به نيكوكاران پيوند تا از آنان باشي ، و از تبهكاران بگسل تا از آنان نباشي. لقمه حرام بد است. ستم بر ناتوان ، زشترين ستم است. آنجا كه نرمي به درشتي گراياند، درشتي نرمي است. بسا كه دارو درد است و درد دارو. بسا كسي كه او را بدخواه خود پنداري و به صلاح تو سخن گويد و آن را كه عافيت انديش خويش شماري ، در پندگويي تو خيانت ورزد
هر كار را پاياني است ، عاقبت انديش باش. سوداگر بازيچه خطر است بسا مال اندك ، از بسيار آن بارورتر. يار فرومايه و دوست بخيل را خير نيست. تا توسن زمانه رام است ، كام از روزگار آسان برگير. به اميد بيشي ، خويشتن در خطر ميفكن. زنهار كه مركب ستيز با تو توسني نكند
مایکل جکسون مرد
مایکل جکسون واقعاً مثل یک بت برای بسیاری از جوونا بود و مرگ اون خیلی شوک آور بود. من یکی فکر نمی کردم که اون به این زودیا بمیره ولی خب متاسفانه تعیین عمر آدما دست من نیست
مایکل فراز و نشیب زیادی تو زندگیش داشت. من تو این چند وقت گذشته خبر اونو تو رسانه ها دنبال می کردم. برام خیلی جالب بود که مسلمون شده بود و رفته بود چند ماه تو بحرین زندگی کرده بود. امروزم تلویزیون داشت تصویری از برادرش رو پخش می کرد که داشت خبر فوت مایکل رو به رسانه ها می داد. آخر حرفش برادر مایکل که اسمش جرمین بود گفت:" مایکل ما تو را دوست داریم، امیدوارم که الله با تو باشه." خب اشاره برادرش به کلمه الله به انگلیسی نشاندهنده اینه که اون واقعاً مسلمون شده بود. خبری که توی جراید زیاد مطرح نشد چون باعث می شد که علاقه منداش گرایش بیشتری به اسلام پیدا کنند و این موضوع واسه غرب خوب نیست
مایکل بخاطر سکته قلبی مرد و بهنگام مرگ فقط 50 سال داشت و اینجور که میگن حدود 500 میلیون دلار بدهی ازش برجا مونده.میگن که دارو زیاد مصرف کرده بود. از صبح تا حالا تلویزیون چپ و راست آهنگاش رو پخش میکنه. باید بگم که بخشی از خاطرات جوونی من با آهنگهای مایکل گره خورده و بی شک لقب سلطان پاپ برازنده اون بود که بهش دادن
مایکل توی این چند سال گذشته خیلی تحت فشار روانی بود و کلی رسانه ها بهش گیر میدادن .بحث هایی تحت عنوان سوءاستفاده جنسی کودکان درباره اش مطرح شد ه بود که هیچکدام هم توی دادگاه به اثبات نرسید . واقعاً خدا نکنه کسی تو دنیا مشهور بشه چون واقعاً اول بدبختیش هست. مایکل وقتی به لندن سفر میکرد، واسه اینکه از دست مردم و رسانه ها در امان باشه و کسی نشناسدش، با لباس مبدل و صورت گریم کرده خرید می رفت و حتی واسه بدبخت بیچاره های لندن پیتزا سفارش میداد و واسشون میفرستاد . مخصوصاً توی غرب این رسانه ها برای فروش بیشتر هر چی دری وری میتونن راجع به آدما مینویسن و پدر مایکل رو درآوردن و مایکل از این موضوع خیلی ناراحت بود .
مایکل سه بچه ازش باقی مونده و هویت مادر بچه سومش هنوز معلوم نیست. مایکل درابتدا با دختر الویس پریسلی ازدواج کرد که این ازدواج نوزده ماه دوام داشت و ازدواج دومش با دکتر متخصص پوستش بود که از قضا تو سیدنی عروسی کردند و ماحصل این ازدواج دو تا بچه بود. مایکل عاشق بچه هاش بود
مایکل خیلی آدم دل رحم و رئوفی بود . امروز من داشتم به یاد گذشته یک سری از کاراش رو تو یوتیوب نگا ه می کردم که واقعا دیدگاه جهان وطنی اش من رو تحت تاثیر قرار داد. بخصوص کار " مرد در آینه " ، " دنیا را شفا دهیم" و " ما جها ن هستیم" که با همکاری لیونل ریچی آهنگش را نوشته.
من معتقدم که مایکل عاقبت به خیر شد چون یک سیر تکامل روحانی رو طی کرد و دست آخر مسلمون از دنیا رفت. دلم واسه بچه هاش میسوزه. خدا کنه این رسانه های غربی اونا رو به ابتذال نکشن و بزار بچه ها راحت و فارغ از هیاهو زندگی کنن . مایکل برای اینکه بچه هاش زندگی راحتی داشته باشن و از دست مطبوعات در امان باشن رو صورت بچه هاش گاهی پارچه مینداخت و با خودش بیرون میآورد
روحش شاد. مرگ گریبان همه ماها رو میگیره . این واقعیتی است که بسیاری از آدما فکر می کنن که شاملش نمیشن .
Saturday, May 30, 2009
انتخابات ایرانی به سبک مادر آمریکایی
Monday, May 18, 2009
سروش در برابر دولت آبادی
Tuesday, May 05, 2009
مسلمونی
Sunday, April 19, 2009
Diamond
...Hold every person close to your heart
........Because you might wake up one day
............And realize that
................you have lost a diamond
....................While you were too busy collecting stones.
Monday, March 16, 2009
فرار از مدرسه
.
من اون روز دلیلش رو نفهمیدم که چرا اشک تو چشمای پدرم اونم تو اتوبوس ! نقش بست چون شانزده هفده سالم بیشتر نبود ولی الان می فهمم
.
این عکس رو پیمان برام فرستاد . این قشنگترین ای میلی بود که من از کسی میتونستم دریافت کنم و این عکس یادآور خیلی چیزا واسه من هست
.
یادم میاد اون روزی که این عکس رو انداختیم همگی با هم از مدرسه فرار کرده بودیم. سال چهارم نظری بودیم و کلمون بوی قورمه سبزی میداد. اومدیم پارک شقایق این عکس رو گرفتیم. عجب روزی بود
.
این عکس منو یاد خیلی چیزا میندازه: لودگی ، بی قیدی و آزادی، عشق، حماقت، شجاعت، کله شقی، زبون نفهمی
.
وقتی عکس رو برای اولین بار دیدم چشمم فقط دنبال رضا خدا بیامرز می گشت و دست بر قضا دیدم تو عکس کنار منه. حرفایی که سالها با هم رد و بدل کردیم هنوز هم تو گوش منه. خدا رحمتش کنه
.
من با این همکلاسی ها با یکی دو تاشون هنوز در ارتباطم و از مابقی خبر ندارم . تا اونجا که ذهنم یاری میکنه اسم اونا رو اینجا مینویسم. ممکنه یک روز تو گوگل زمانی که اسم خودشون رو سرچ کردن مطلب منو ببینن و دوباره خاطرات دوران جوونی رو مرور کنیم
.
.
ردیف بالا: احمد غلام لو. شهرام حصیبی. نفر سوم رو یادم نمیاد
.
ردیف دوم از بالا: متاسفانه اسم رو یادم نمیاد. علی قدوسی، جعفری، یادم نمیاد
.
ردیف سوم از بالا: اصلانی، پرویز قاسم آبادی، رضا خدا بیامرز، خودم، بهروز وظیفه بهنام، امید خرسند، مهدی رازی، حمید انصاری
.
ردیف اول: بیژن ضیایی، همایون گایینی،پیمان امید بخش،مهدی علی عسگری، فکرکنم رضا پاک نژاد
مواظب خودتون باشید و ببخشید اگه اسمتون رو غلط غلوط نوشتم و یا یادم نیومد که بنویسم . بیست سال از روز فرار از مدرسه میگذره... بیست سال ! عمر برف است و آفتاب تموز
Sunday, January 18, 2009
Saturday, January 17, 2009
زلال باش
با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس براي آينده آماده شو
ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز
شک هايت را باور نکن و هيچگاه به باورهايت شک نکن
زندگي شگفت انگيز است فقط اگربدانيد که چطور زندگي کنيد
مهم نيست شير باشي يا آهو مهم اين است با تمام توان شروع به دويدن کني
Tuesday, January 13, 2009
هلو بپر تو گلو
Friday, January 09, 2009
شهردار
Tuesday, January 06, 2009
ویلوننواز
.
سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدمهایش کاست و چند ثانیهای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد
.
یک دقیقه بعد، ویلونزن اولین انعام خود را دریافت کرد. خانمی بیآنکه توقف کند یک اسکناس یک دلاری به درون کاسهاش انداخت و با عجله براه خود ادامه داد
.
چند دقیقه بعد، مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود، به دیوار پشت سر تکیه داد، ولی ناگاهان نگاهی به ساعت خود انداخت وبا عجله از صحنه دور شد
،
کسی که بیش از همه به ویلون زن توجه نشان داد، کودک سه سالهای بود که مادرش با عجله و کشان کشان بهمراه می برد. کودک یک لحظه ایستاد و به تماشای ویلونزن پرداخت، مادر محکم تر کشید وکودک در حالیکه همچنان نگاهش به ویلونزن بود، بهمراه مادر براه افتاد، این صحنه، توسط چندین کودک دیگرنیز به همان ترتیب تکرار شد، و والدینشان بلا استثنا برای بردنشان به زور متوسل شدند
.
در طول مدت ۴۵ دقیقهای که ویلونزن می نواخت، تنها شش نفر، اندکی توقف کردند. بیست نفر انعام دادند، بیآنکه مکثی کرده باشند، و سی و دو دلار عاید ویلونزن شد. وقتیکه ویلونزن از نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد، نه کسی متوجه شد. نه کسی تشویق کرد، ونه کسی او را شناخت
.
هیچکس نمیدانست که این ویلونزن همان (جاشوا بل ) یکی از بهترین موسیقیدانان جهان است، و نوازندهی یکی از پیچیدهترین فطعات نوشته شده برای ویلون به ارزش سه ونیم میلیون دلار، میباشد
.
جاشوا بل، دو روز قبل از نواختن در سالن مترو، در یکی از تاتر های شهر بوستون، برنامهای اجرا کرده بود که تمام بلیط هایش پیشفروش شده بود، وقیمت متوسط هر بلیط یکصد دلار بود.
این یک داستان حقیقی است،نواختن جاشوا بل در ایستگاه مترو توسط واشینگتنپست ترتیب داده شده بود، وبخشی از تحقیقات اجتماعی برای سنجش توان شناسایی، سلیقه و الوویت های مردم بود