بعنوان يك اصل كلي ، مشكلات هميشه مايه پيشرفت معنوي آدما ميشه و ما رو يك قدم پيش مي بره ...... من فكر مي كنم خدا اونايي رو كه بيشتر دوست داره بيشتر مشكل جلو راهشون ميزاره تا بيشتر يادش باشن... شما چي فكر مي كنين؟ هان
Tuesday, August 29, 2006
آويزون
بعنوان يك اصل كلي ، مشكلات هميشه مايه پيشرفت معنوي آدما ميشه و ما رو يك قدم پيش مي بره ...... من فكر مي كنم خدا اونايي رو كه بيشتر دوست داره بيشتر مشكل جلو راهشون ميزاره تا بيشتر يادش باشن... شما چي فكر مي كنين؟ هان
Sunday, August 27, 2006
پول به هر قيمتي؟
امروز هم تو خبرا اومده بود كه بلاخره مسئولين مترو ژاپن پس از كلي كشمكش موافقت كردن كه پوستر لخت بريتني اسپيرز رو در حالي كه حامله هست تو مترو نصب كنن،چون فهميدن كه عكاس منظورش از عكس، نشون دادن يك مادر خوشبخت بوده نه برهنگي بريتني اسپيرز! خدا رو شكر اين مشكل دنيا هم حل شد. عكس رو اينجا ببيند. واقعاٌ اينا مسخره هستن. تنها چيزي كه از اين عكس به ذهن متبادر نميشه مفهوم مادر خوشبخت هستش
ماها كجا داريم مي ريم من يكي نميدونم . اينجا كه واسه هر زايمان 4000 دلار ميدن . گويا قبلاٌ كمك هزينه زايمان كمتر از اين مقدار بوده و تا اونو زيادش كردن كلي دختر 12 يا 13 ساله فقط حامله شدن تا اين پول رو بگيرن . حالا دولت استراليا به صرافت افتاده كه يك فكري واسه اين موضوع كنه
مادر يك تقدسي داره و مظهر پاكي هستش . آيا واسه پول در آوردن بايد مادر رو زير پا گذاشت و باهاش هر كاري كرد ؟
زندگي با آن عزيزان ياد باد
خلوت آرام جانان ياد باد
زندگي با مهربانان ياد باد
خلوت آرام جانان ياد باد
بوسه مادر گل آهنگ پدر
مهرباني هاي آنان ياد باد
اي دريغا قدرشان نشناختيم
رحمت آن مهربانان ياد باد
نكته شيرين شنيدن روز و شب
از لب شيرين دهانان ياد باد
خانه باغي بود و ما گلهاي باغ
دست گرم باغبانان ياد باد
كودكان كوچه با ما در خروش
ياد آن شيرين زبانان ياد باد
در شب خلوت ميان كوچه ها
نغمه آواز خوانان ياد باد
نغمه خواني هاي سرشار از نشاط
هم صدا با نوجوانان ياد باد
گرچه ما اكنون سپر انداختيم
غمزه ابروكمانان ياد باد
Saturday, August 26, 2006
مارمولك
مي دونين بين عقل و احساس آدم يك فاصله باندازه يك تار مو هست و بنظرم بدترين نوع آدما اونايي هستن كه كارشون بند بازي رو اين فاصله هستش
اين تيپ آدما يك جوري باهات رفتار مي كنن كه نمي دوني دشمن دانا هستن يا دوست نادان. اونا مثه حربا هستن و دقيقاٌ اون لحظه اي كه فكر مي كني بايد اين جوري باشن اونجوري هستن و رنگ عوض مي كنن. معمولاٌ اين تيپ آدما تو جامعه ايراني ازشون بعنوان بچه زرنگ يا مارمولك ياد ميشه و همه دوست دارن كه بچه شون زرنگ باشه و زرنگي رو افتخار مي دونن. ولي آيا زرنگي افتخاره؟
توي اين مفهوم ، بنظرم ما دو جور آدم زرنگ داريم . يك زرنگ خوب يك زرنگ بد . وجه تمايز اين دو در تجاوز به محدوده آزادي ديگرانه . يعني چي ؟ يعني اينكه زرنگ خوب، آدمي هستش كه در محدوده آزادي عمل خودش زرنگه باصطلاح نه تنها " سرش كلاه نميره" بلكه سعي ميكنه بطور مشروع شرايط خوب واسه خودش مهيا كنه. و زرنگ بد اوني هستش كه جولانگاهش محدوده آزادي ديگرانه و اين كار رو يك جوري انجام ميده كه طرف مقابل بهش بر نمي خوره يا دائماٌ تو رودربايستي گير مي كنه و زرنگ نوع دوم از اين موقعيت دائماٌ سوء استفاده مي كنه
بنظرم رابطه بين آدما از سه حالت بيشتر نيست . يا فك و فاميليه يا رابطه دوستي هستش يا رابطه كاري. البته آدم مي تونه با يك نفر هر سه تا رابطه رو با هم داشته باشه ولي اين وسط بايد خون دل خورد و ايثار كرد . چرا ؟ چون ما ايراني ها خط كش بين روابطمون نذاشتيم. هيچ مرزي قائل نيستيم . ما ايرانيا انتظار داريم كارمندمون بعد از ساعت 5 هم بياد برف پشت بوم خونمون رو پارو كنه . نمي تونيم تصور كنيم كه بعد از 5 من و اون هر دوتامون يك خريم
حيفه كه ما ايرانيا تو روابطمون مساله سودمندي دو جانبه را بلد نيستيم رعايت كنيم . هميشه روابطمون با آدما بر مبناي برد- باخت طراحي ميشه نه برد – برد. هميشه منافع خودمون بر ديگران مقدم بوده و من حالم از اين موضوع به هم مي خوره
Friday, August 25, 2006
مهرباني
هفته پيش با يك پسر ويتنامي داشتم پينگ پنگ بازي مي كردم . همش سر خودش داد و فرياد مي كرد كه چرا بد داره بازي ميكنه . البته شايد اون بد بازي نمي كرد و من از اون بهتر بازي مي كردم . وقتي كه بازي تموم شد با هم رفتيم يك گوشه نشستيم
بعد يك دفعه مچ دستش رو نشون داد كه ورم كرده بود . مي گفت سالهاست كه اين مشكل رو داره و هيچ دكتري نتونسته خوبش كنه . من بهش گفتم كه با دستت مهربون باش و هر شب ازش مو قع خواب تشكر كن. بهش بگو كه ممنونم ازت كه با اين همه دردي كه داري كارام رو انجام ميدي . يك تمرين مديتيشن هم بهش دادم و با يك نسخه عطاري .. شامل دارچين و عسل . بهش گفتم يك هفته ديگه هم بيا پيشم ببينم اوضاعت چطوره و اگه خدا خواست كمكت مي كنم كه مچت بهتر شه
ديروز صبح اومد خونمون . باورش نمي شد تو يك هفته مچي كه اصلاٌ تا نميشد حالا تا مي شه . منم يه خورده انرژي به دستش دادم و احساس كرد كه كلي دستش بهتر شده . قرار شد تمريناتش رو ادامه بده و من هم كمكش كنم
مي دونين گاهي اوقات آدما خودشون رو فراموش مي كنن . گاهي فكر مي كنن كه يكسري از اعضاي بدنشون زياديه يا ساز هماهنگ باهاشون نميزنه . و همين موضوع باعث ميشه كه اون عضو عصيانگر بشه . تو اين جور موقع ها با اون عضو بايد رفيق شد و هر شب بهش گفت كه دوستش داريد و ازش بخاطر كارايي كه مي كنه تشكر كرد . خيال مي كنيد دارم چرت و پرت مي گم ؟ امتحان كنيد و ببينيد كه عين واقعيت هستش
ما بايد اول خودمون رو دوست داشته باشيم تا بتونيم ديگران رو دوست داشته باشيم
روزه
اگه فكر مي كنيد بد اخلاقين و واستون سخته كه اين عادات رو تركش كنين . ده روز روزه بگيريد و سعي كنيد خوش اخلاق باشيد . صبح كه از خواب پا ميشيد به خودتون بگيد هر اتفاقي پيش بياد امروز من خوش اخلاقم . چون خوش اخلاقي رو امروز انتخاب كردم
من يك ماه بود روزه به نرفتن يه سايت تو اينترنت گرفته بودم ...... خيلي هم زجر مي كشيدم كه نمي رفتم ... سايت انرژي درماني و اين حرفا بود....... حساب كن دو سه سال همش اون تو باشي و يهو بخواي بزاريش كنار.... خوب سخته ديگه .... ولي كيف داره و آدم يك گام به جلو ور ميداره .امروز روزه اينترنتم تموم شد و رفتم تو سايت . خيلي حال داد . مثل يه ليوان آب يخ وسط بيابون
مي دونين اين نفس آدم از هر سوراخي وارد ميشه تا آدم رو وابسته كنه ...... و وابستگي نمي گذاره آدم آزاد باشه، آزاد فكر كنه . بندهايي كه به آدما وصله همين چيزاست ديگه . پس تا حالا فكر مي كرديد چيه ؟ هر چند يك بار يه حالي به خودتون بديد . روزمرگي برابر است با مرگ. يادتون باشه
Wednesday, August 23, 2006
نقشبنديه
جالب اينه اين طريقت چند صد سال پيش از ايران رفته تاجيكستان بعد رفته قبرس و دور خودش چرخيده سر از استراليا در آورده و شيخ طريقت در قبرس زندگي مي كنه ........ واقعاٌ عجب دنيايي هستش ........... تازه يه استراليايي كه تو همين طريقت بود اومد واسه من ايراني راجع به بايزيد بسطامي حرف زد......... گفتم خدا رو ببين يكي رو بخواد هدايت كنه چيكار كه نمي كنه... مسيحي رو مسلمون ميكنه .بابكم ميفرسته اون سر دنيا مطالب ملت رو ترجمه كنن
I Ching
با اين كتاب مشورت ميكنن يا به نوعي تفال مي زنن . در اصل بايد با 50 تا چوب اينكارو كرد ولي ساده ترش با 3 تا سكه هستش و اخيراٌ آنلاين هم اومده . يه كليك ميكني و همه چي حله
تو زندگي هر جا گير كرديد باهاش مشورت كنيد ...... يه سئوال را فقط يك بار بپرسيد و دو پهلو هم نپرسيد .....نپرسيد مثلاٌ آيا بابك منو دوست داره يا نه ؟ بپرسيد ايا بابك منو دوست داره ؟ ..... جواباش باور نكردنيه. البته اگه جواب اين يه سئوال رو ازش نگرفتيد به من بگيد خودم جوابتونو ميدم ..........بابا من كلي رمالم.... خواستيد باهاش حال كنيد اينجا رو كليك كنيد
Sunday, August 20, 2006
مرده
بهرحال .....اينجا، تلويزيون تبليغ يك شركت خصوصي مي كنه كه كارش كفن و دفن مرده هستش. اسمش گاردين فيونراله ... ديشب تو تبليغش قريب به مضمون اين بود ........ او ( يعني همون كسي كه مرده) عاشق يه آهنگ بود كه مال 37 سال پيش بود و ما اون آهنگ رو تو مراسم خاكسپاريش گذاشتيم ..... به ما بپيونديد ...... گاردين فيونرال
من يهو تو ذهنم نقش بست كه اگه يكي عاشق يه آهنگ قديمي ايراني باشه و اينجا بميره ..... ... روز مرگش چه محشره ...... همه با دمپايي ابري و عينك ري بن .....ها وولك حاضري ......... بچه هاي بندر .. بزن بريم
Thursday, August 17, 2006
حقيقت
وقتي دو تايي ميرن لب آب ، حقيقت لباساش رو در مياره تا بره تو آب ، ولي دروغ عوض شنا كردن، لباساي حقيقت رو مي پوشه و فرار ميكنه
از اونروز به بعد، حقيقت هميشه عــــريان و زشت به نظر مي رسه، ولي دروغ ، تو لبــــــاس حقيقت با ظاهري آراسته نمايان مي شه
Monday, August 14, 2006
جاي خالي
اولاٌ
به فرزانه اي ميگن وصل رو بيشتر دوست داري يا هجران ؟ ميگه هجران. مي پرسن چرا ؟ جواب ميده
در وصل ، بيم هجران است و در هجران، اميد وصل
دوماٌ
منم دلم واستون تنگ شده زياد........... دلم واسه تمام كسايي كه اينو دارن مي خونن و اينجا پيشم نيستن تنگه ... دلم به تعداد قورباغه هاي روي زمين واستون تنگه
پي نوشت
اخيراٌ من واحد شمارش دوست داشتنو از ستاره به قورباغه تغيير دادم .........آخه اين قورباغه ها گناه دارن بخدا.... هيچكس اين بدبختارو تو اين عالم خاكي تحويل نمي گيره ........ ژاپني ها كه ميخورنشون ايرانيا هم كه با سنگ ميزنن تو سر شون ........... راستي چرا همش ميگيم قورباغه از درخت بالا رفت؟ يه بارم بگيم درخت از قورباغه پايين آمد....... واسه موجودات ارزش قائل شيد لطفاٌ
انار
من اناري را ، مي كنم دانه ، به دل مي گويم :خوب بود اين مردم ، دانه هاي دلشان پيدا بود
و چقدر قشنگ جاي ديگه ميگه
مي پرد در چشمم آب انار: اشك مي ريزم.مادرم مي خندد، رعنا هم
من عاشق انارم. نمي دونم جايي كه انار هست چرا بعضيا سيب رو مظهر عشق مي دونن! كسي ميدونه ؟ آره با توام كه داري اينو ميخوني....ميدوني واسم بنويس
يادش بخيرقديما دسك تاپ كامپيوتر محل كارم عكس يه درخت انار بود. خوشبختانه گشتم ديدم عكسشو تو لپ تاپم دارم . واستون ميزارم كه بقول علما حظ بصر ببريد
Saturday, August 12, 2006
عكاسي فمينيستي
امروز با رضا رفتم يه چند تا عكس از سيدني ، ديدم اوه تو تاون هال چه خبره ! تظاهرات ضد جنگه........ خلاصه ما هم كه دنبال سوژه مي گشتيم راه افتاديم دنبال جمعيت
هم رضا و هم من اينقدر عكس گرفتيم كه مرديم ......... اين رضا هي از اين دختر خوشگلا ي عرب عكس مي گرفت و ما هم هي نصيحتش مي كرديم كه اين كارا آخر عاقبت نداره ........ولي كو گوش شنوا.... بالاخره ما رو هم تطميع كرد كه فتيله فمينيسم رو تو گزارش بالا ببريم و من هم پذيرفتم
اين عكس بالا رو من گرفتم و اين پاييني رو هم رضا يواشكي بعدش از ما گرفت و گفت يه آش واست پختم كه يه وجب روش روغن داره ...... من هم كه پررو .........گفتم آنرا كه از حساب پاك است از محاسبه چه باك است .....ميزارمش رو وب لاگ تا همه ببينن
البته ما رو دعا خواهيد فرمود
گدا
اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد میآمدند و دو سکه به او نشان میدادند و مرد گدا هميشه سکه نقره را انتخاب میکرد
تا اينکه مرد مهربانی از راه رسيد و از اينکه مرد گدا را آنطور دست میانداختند٬ ناراحت شد. در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اينطوری هم پول بيشتری گيرت میآيد و هم ديگر دستت نمیاندازند
مرد پاسخ داد: حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول نمیدهند تا ثابت کنند که من از آنها احمقترم. شما نمیدانيد تا حالا با اين کلک چقدر پول گير آوردهام
اگر کاری که میکنی٬ هوشمندانه باشد٬ هيچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند
منبع: پدران٬ فرزندان٬ نوهها - پائولو کوئليو
قمار
پينگ پنگ كه تموم شد با لورنس اومدم از پله ها پايين كه برم خونه. طبقه پايين مخصوص قماره ...... يهو توجه ام به آدمايي كه قمار مي كردن جلب شد....از لورنس پرسيدم بلدي با اين دستگاهها بازي كني . گفت آره ....گفتم به من ياد ميدي چطور بازي ميكنن .گفت باشه
يه دستگاه خالي بود و من رفتم نشستم ......گفت پول بنداز توش .منم پنج دلار انداختم ......بهم ياد ياد چيكار كنم و ظرف چند دقيقه سه دلار بردم ........ دكمه اي كه پول رو ميشد باهاش جمع كرد زدم و هشت دلار ريخت پايين ......... لورنس گفت چقدر خوش شانسي ..گفتم آره
يه زني بغل دستم نشسته بود و حريصانه دكمه ها رو فشار مي داد........ سه دلار رو طرفش بردم و گفتم اين مال شماست .......چند لحظه گيج شد .گفت اين چيه ..... گفتم اين سه دلار رو من الان بردم ولي ميخوام بدم شما ........گفت چرا ........... گفتم اين پول من نيست ، اين پول شماهاست كه اينجا باختين ........ داشت شاخ در مي آورد ..........پرسيد واقعاٌ اينو چرا داري به من مي دي .....گفتم آخه قمار تو دين من ممنوعه ........... يهو چشاش يه برقي زد و پرسيد دينت چيه؟ گفتم اسلام ........ گفت چقدر دينت درست گفته . و پول رو از من گرفت و ريخت تو دستگاه و باخت
ميگن اونايي كه تو قمار مي برن تو عشق مي بازن
Thursday, August 10, 2006
بوي وطن
ديگه رفتيم تو مايه هاي غربت نوشتن ! ولي هنوز جو ما رو نگرفته جيگر جون. خارشهاي روشنفكرانه امروز رو بخونيد
اولاٌ من عميقاٌ معتقدم وطن آدم جايي است كه بهش فكر ميكنه ، نه جايي كه درش زندگي ميكنه . نقطه سر خط
دوماٌ من امروز يه كشف بزرگي انجام دادم و فهميدم كه بوي وطن يعني چي ؟ قديما فكر مي كردم كه بحث خاك و اين حرفاست و از روزي كه اومديم اينور دنيا هي خاك بو كرديم و خاكسار شديم ولي تفاوتي به مشاممون نرسيد . تا اينكه امروز فهميدم بوي وطن يعني بوي ترشي ليته يك ويك ،عرق نعنا ربيع، سبزي سرخ شده قورمه سيرنگ ، رشته پلويي عقيلي اصفهان و ....كه از بقالي ايراني ببخشيد سوپر ماركت پرشين نزديك محلمون خريدم
يادمه وقتي راهنماي يه تور آلماني تو ايران بودم يكي از توريستا بهم گفت كه اگه بتونيد اين ماست ساده ايران رو به اروپا صادر كنين درآمدش از صادرات فرش بيشتره .... من اونروز نفهميدم اون چي ميگفت ولي حالا مي فهمم كه حرفش چي معنا مي داد........اينجا همه محصولات خوشگلن ولي مزه بي مزه ........حال ميده با سيب و پرتقالش عكس بگيري بفرستي واسه ننه بابات اونا هم به در و همساده نشون بدن واسه پز دادن.....نه اينكه سيب و پرتقالش رو بخوري . چون وقتي مي خوري پشيمون ميشي
بوي وطن يعني همين . يه بار كه در پيت خيار شور رو تو فرنگ باز كردي بيني مبارك را به پيت نزديك كن و يه نفس بكش! مثه كارتون مورچه خوار و مورچه ! اين همون بوي وطن است عزيز جان . يادش بخير مورچه خوار به مورچه همش مي گفت : آهاي مورچه ! يه دقيقه واستا كارت دارم
عجب عكس شاتوتي گرفتم تو دربند ...... يادش بخير
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ريگ آمو و درشتي راه او
زير پايم پرنيان آيد همي
آب جيحون از نشاط روي دوست
خنگ ما را تا ميان آيد همي
اي بخارا، شاد باش و دير زي
مير زي تو شادمان آيد همي
مير ما هست و بخارا آسمان
ماه سوي آسمان آيد همي
مير سروست و بخارا بوستان
سرو سوي بوستان آيد همي
آفرين و مدح سود آيد همي
گر به گنج اندر زيان آيد همي
Quran
I read the following verse today and enjoyed it immensely :
Behold, We have made you into nations and tribes, so that you might come to know one another... This community of yours is one single community, since I am the Sustainer of you all: remain, then, conscious of me.
49:13,23:52
Wednesday, August 09, 2006
ايراني
تربيت اين نيست كه پا تو جلوي بزرگتر دراز نكن و اينا ........... بلكه ما ها تربيت اجتماعي نداريم ......از حوزه خانواده مياييم بيرون نمي دونيم بايد چطور رفتار كنيم........چطور تعامل بر قرار كنيم ........چطور حرف بزنيم
تربيتي كه ماها شديم واسه فك و فاميل و درو همساده اس نه واسه جامعه ............تو محله خودمون دست تو دماغمون نمي كنيم بمحض اينكه از محله اومديم بيرون و يه جايي رسيديم كه كسي ما رو نمي شناسه چهار تا انگشتمون با هم تو دماغمونه
من خيلي وقته از بر شمردن بدي هاي ملت كشيدم بيرون .... فقط سعي مي كنم خوبي آدما رو ببينم ...........اينقدر خودم ضعف شخصيتي دارم كه وقت نمي كنم به ديگران برسم ............ بيشتر توجهم به خودمه
چند سالي هست كه واقعاٌ حال مي كنم با هر نژاد و قومي باشم .......ايراني باشن چه بهتر..........من سعي مي كنم عاشق همه باشم...... عاشق باشي بدي بچشمت نمياد............ تا حالا عاشق بوديد ؟ همه كثافت كاريهاي معشوق عاشقانه هستش و با يه "اي بدجنس" از ذهن پاك ميكشه
بر سر در آرامگاه ابوالحسن خرقاني نو شته اند : هر كه بدين سراي در آيد بدو نان دهيد و از ايمانش مپرسيد ؛ چون هر كه در نزد خداي باريتعالي ارزش جان دارد در نزد ابوالحسن نيز ارزش نان دارد
غرور
غرور عجب چيز بدي هستش .. هيچوقت آدمو ول نمي كنه
امروز براي اولين بار تو استراليا مسابقه پينگ پنگ داشتم ...خير سرم اولين چيزي كه تو سيدني ازش سر در آوردم پينگ پنگ بود...چند بار بازي كردن كافي بود كه بزارن منو دسته يك سيدني بازي كنم... .اين پينگ پنگم يادگار روزاي جوونيه ... حداقل كاري كه ميكنه اينه كه نشون ميده هنوز زنده ام . ازاون بچه گي عاشق ورجه وورجه بودم
اولين بازيم با نفر اول اون يكي باشگاه بود......هيچكس فكر نمي كرد ببرمش....... واقعاٌ بازي خوبي بود و كلي هم تيمي هام - كه دو تا چيني هستن - عشق كردن كه بردمش.. اونا قبلاٌ بهش باخته بودن
شروع خوبي بود وقتي كه اون متاسفانه باخت تيمشون كلي افت روحي كرد.......پرسيدن اين يارو كيه و اهل كجاست ...... وقتي فهميدن ايرانيم براشون يه خرده عجيب شد........ فكر كنم ديشب فيلم دار زدن عاطفه رو از تلويزيون استراليا ديده بودن و فكر ميكردن همه ايرانيا اهل حالن
بازي دومم با نفر سوم اونا بود .........همه فكر مي كردن كه كارش تمومه .....منم اين فكرو مي كردم و غرور سروپامو گرفت......بازي رو شل دادم و ديگه نتونستم جمعش كنم و باختم
خيلي ناراحت شدم .......نه از باختم تو بازي بلكه از باختم به شيطون .اين لامذهب يه گوشه كمين كرده تا سوراخي گير مياره مي پره تو ...اصلاٌ آدم هم نمي فهمه كه اين همون طرفه ! واقعاٌ خدا چي ساخته
ميدونين آدما هيچ وقت نبايد چيزي رو دست كم بگيرن ...... و واي به حال روزي كه آدم مغرور شه .... دقيقاٌ از همون نقطه ضربه مي خوره
نميدونم تا حالا شده كه به انجام شدن كاري صد درصد ايمان داشته باشيد و نشه ! اين دقيقاٌ همون جاست كه خدا مي خواهد بگه هي جيگر ما رو اين بالا بازم دست كم گرفتي
بدبخت هم آدمهايي هستن كه مغرور هستن و فكر ميكنن كه اين دنيا هميشه همينجوري بهشون حال مي ده.. آدماي مغرورو ديديد كه ؟ كاشكي امشب سالن پينگ پنگ بوديد و يك دونه از اونا رو از نوع ايرانيش ميديديد
بر چرخ فلك هيچ كسي چير نشد
وز خوردن آدمي زمين سير نشد
مغرور بداني كه نخوردست تو را
Saturday, August 05, 2006
حسنك كجايي
گوسفند بع بع مي كرد
سگ واق واق مي كرد
و همه با هم فرياد مي زدند حسنك كجايي
شب شده بود اما حسنك به خانه نيامده بود.حسنك مدت هاي زيادي است كه به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي كند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند
موهاي حسنك ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت مي زند
ديروز كه حسنك با كبري چت مي كرد .كبري گفت تصميم بزرگي گرفته است.كبري تصميم داشت حسنك را رها كند و ديگر با او چت نكند چون او با پتروس چت مي كرد.پتروس هميشه پاي كامپيوترش نشسته بود و چت مي كرد.پتروس ديد كه سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي كرد چون زياد چت كرده بود.او نمي دانست كه سد تا چند لحظه ي ديگر مي شكند.پتروس در حال چت كردن غرق شد
براي مراسم دفن او كبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود اما كوه روي ريل ريزش كرده بود .ريزعلي ديد كه كوه ريزش كرده اما حوصله نداشت .ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست لباسش را در آورد .ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد كرد و منفجر شد .كبري و مسافران قطار مردند
اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل هميشه سوت و كور بود .الان چند سالي است كه كوكب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ي مهمان ندارد.او پول ندارد تا شكم مهمان ها را سير كند
او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد
او كلاس بالايي دارد او فاميل هاي پولدار دارد
او آخرين بار كه گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد به همين دليل است كه ديكر در كتاب هاي دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد
Thursday, August 03, 2006
زور نزنيد
رجب
Wednesday, August 02, 2006
پرده
خدا
Tuesday, August 01, 2006
معجزه
گاهي اوقات آدمايي رو مي بينم كه از يه بيماري رنج مي برن مثلاٌ خيلي هارو ديدم كه سر درد داشتن و كلي قرص خوردن و هيچ خوب نشدن. وقتي كه بهشون ميگم اگه خدا بخواد و من دستمو بزارم رو سرتون حالتون بهتر ميشه با شك وترديد قبول مي كنن . بعد از چند دقيقه كه يا سردردشون خوب ميشه يا كلي احساس بهتري پيدا ميكنن ميگن:" تلقين چه كارايي كه نمي كنه ! حالا واقعاٌ تو اينكار رو كردي يا اثر تلقين بود" . منم مي گم:" من چيكاره ام اوني كه اون بالاست از طريق من كرد ." جالبه كه بازم باورشون نميشه كه يك چيزي ماوراي فكرشون اتفاق افتاده و همش ازش طفره مي رن . فكر مي كنيد معجزه چيه؟ معجزه هميناس ديگه
تا حالا شده دلتون هوس قورمه سبزي كنه و يهواز وسط آسمون از جايي كه باورتون نميشه واستون قورمه سبزي بياد . خوب اين قورمه سبزيه هم معجزه است ديگه! فكر كرديد چيه شانسه ؟ خدا حتماٌ نبايد واسه همه شق القمر كنه . خدا با اون قورمه سبزيه داره بهت ميگه: " هي من اينجام . چرا حواست نيست پخمه ! من واست قورمه سبزي فرستادم و به او شيكم گندت حال دادم. " ما آدما هم از بس كه خنگيم همش خودمونو به خريت مي زنيم و مي گيم كه امروز عجب شانسي داشتم كه قورمه سبزي خوردم! آدما بايد اون چيزايي رو كه نمي بينن بيشتر از اون چيزايي كه مي بينن قبول كنن. اين موضوع كلي از حجاب ها رو از جلوي چشممون بر ميداره
خداييش خدايي كردن خيلي سخته ! يه سري آدم اشكول ، در پيت و منگول مثه من گير خدا افتاديم و به هيچ صراطي هم هدايت نمي شيم. خدايي كردن خدا بر سر آدمايي مثه بوعلي سينا حال مي ده . نگفته تا ته خطو رفته
هميني كه تو متولد شدي و تو دنيا اومدي معجزه اس. هميني كه 6 ميليارد نفر ديگه مثه تو نيستن معجزه اس. خيال كردي چيه ؟ فقط يك گوني پول افتادن از وسط آسمونو معجزه قبول داري ؟ اي طماع
من عاشق معجزه ام و مطمئن هستم تا چند روز ديگه يكي از اون گنده هاش واسم اتفاق مي كنه. خدايا دمت گرم! تو هم ميدوني كه من عاشق معجزه ام و كلي به ما حال مي دي . دوست دارم زياد . خودتم ميدوني