واقعاٌ حيفم مياد از ماه رجب نگم
چند سال پيش با يكي از دوستاي آلمانيم تو برلين داشتيم قدم ميزديم. هوا داشت تاريك ميشد و كلي كلاغ بالا سرمون بودن. يهو يكي از اين كلاغا كثافت كرد- اوه اوه چقدرم زياد- صاف ريخت رو صورت و رو لباسم. منم كه كلي تيپ زده بودم يهو حالم گرفته شد. كريستين برگشت بهم گفت :" ما معتقديم كه كثافت پرنده خوش شانسي مياره ." منم يهو نيشم تا بنا گوشم باز شد و كلي خوشحال شدم كه كلاغه بهم ر..ده
بعدها كه راجع به اين موضوع فكر كردم فهميدم چقدر هوشمندانه آلمانيا اين بدي رو به خوبي تعبير كردن
الان چند روز از ماه رجب گشته . ميگن اين ماه مال خداست و اگه ماها توجهمون بيشتر بهش باشه خيلي خوبه . نگيد:" اين حرفا خرافست و اينا . بابك تو ديگه چرا .تو سيدني و اين حرفا ! بابا اينا چرت و پرت. اين حرفاي آخونداس و.... " ماها بايد ياد بگيريم كه حتي اگه يك كلاغ هم دق و دليشو سر ما خالي كرد ازش چيز خوب در بياريم .......اين ماه چه بخواهيم چه نخواهيم داره ميگذره .. و اين حرف چه خرافه باشه چه نباشه مي تونه به بهتر شدنمون كمك كنه .خب چه دليلي داره كه حرفو گوش نكنيم .
من ماجراي رجب - ماه خدا- رو به چند تا از دوستاي خارجيم گفتم. مي دونين يكيشون چي گفت
Oh how sweet is that Babak . I will have more fruits in this month.
ومن ياد گرفتم كه چقدر ساده ميشه ياد خدا بود
No comments:
Post a Comment