نميدونم شايد تا حالا زياد شنيدين بعضيا همش ميگن : اي بابا بركت و رحمت از زندگي ما رفته .......يادش بخير اون روزايي كه ....بعدش شروع ميكنن يه ساعت از گذشته حرف مي زنن
مي دونين بركت و رحمت خدا هيچ وقت از زندگي نمي ره ما هستيم كه ميريم
كتاب آرزوهاي بزر گ رو خوندين- فكر كنم مال چارلز ديكنزه . خونه خانم هوي شام هم كه يادتونه، هموني كه پرده هاي خونشو كشيده بود و به هيچ چي سالهاي سال دست نزده بود.فكر مي كنيداون زمانهايي كه خانم هوي شام پرده هاي خونه رو كشيده بود آفتاب نمي تابيد . معلومه كه مي تابيد فقط اون نمي ديدش. دل ما آدما هم گاهي همينجوريه. سالهاي سال مي مونه اينقدر آت و اشغال روش ميشينه كه ديگه رحمت خدا رو درك نمي كنيم
عزيز جان پاشو پرده اتاقو بزن كنار. اون بيرون رحمت وبركت خداوندي مثه قطره هاي بارون داره اونقدر شديد ميباره كه باورت نمي شه. نشستي كنج اتاق پرده هارو كيپ بستي هي نق هم مي زني ، نه يه قدم بر ميداري، نه يه كمك مي كني، نه يه لبخند به همسايت مي زني، نه با ننه بابات خوبي، نه مردم از دست زبونت در امونن ، جديداٌ وب لاگم كه مي نويسي! اونوقت ميخواي رحمت خدا شامل حال تو هم بشه
زپرشك
No comments:
Post a Comment