امروز صدام اعدام شد. خيلي چيزا از خوندن اين خبر تو ذهنم گذشت... خيلي چيزا... آقاي دكتر مهاجراني وزير اسبق ارشاد زمان خاتمي مقاله خيلي جالبي تو وب لاگش راجع به صدام نوشته... لينكش اينجاست پيشنهاد ميكنم كه اين مطلب رو بريد بخونيد... انصافاً خوب نوشته...
.
اولين چيزي كه از تو ذهنم با شنيدن خبر اعدام صدام گذشت اين بود كه خدايا شكرت كه ما تو اين دنيا هيچ كاره ايم... حالا يكي نيست بگه اين چه ربطي به اعدام صدام داره؟ الان ربطش رو ميگم
.
كلاً آدم خيلي اشتباه بزرگي رو مرتكب شد كه خودش را جانشين خدا تو زمين قرار داد و خدا هم اين وسط زرنگي كرد كه مسئوليت رو يك جورايي گردن آدم انداخت. خدايي اگه آدما مثه حيوونا بودن و مسئوليت همه كاراشون رو خدا به عهده ميگرفت بهتر نبود ؟ نه بهشتي نه جهنمي و نه خيلي چيزاي ديگه... يا اصلاً مثه فرشته ها يا جن و پري بودن و فقط اطاعت ميكردن كه بيشتر عشق و حال ميكردن.... ماها تو اين دنيا از خيلي كسا بخاطر يك مشت دلار اطاعت مي كنيم كه در مقايسه با زندگي تو بهشت و اطاعت محض از خدا اصلاً ارزشي ندارن
.
بهر صورت از وقتي كه آدم گفت من رو پاي خودم هستم و خودم مسئوليت مي پذيرم بدبختي ما شروع كرد... اصلاً مسئوليت داشتن بزرگترين بدبختيه و بدبخت ترين آدما اونايي هستن كه مسئوليت بيشتري تو دنيا دارن .. چون هر چي مسئوليت آدم بيشتر بشه ميزان ظلم كردنش به ديگران بيشتر ميشه و در نتيجه آه ديگران از يك طرف و عقوبت كارايي كه ميكنه ممكنه دامنگيرش بشه
.
خدا تو قرآن حدود وظايف آدما رو خيلي خوشگل مشخص كرده زن و بچه و مادر و پدرو بعدش ديگران... اين واسه يك آدم عادي مثه من و شماست ولي شما كافيه كه چند نفر زير دست داشته باشي و اعمال و تصميم گيريهاي شما رو زندگي اونا تاثير بزاره اونموقع هست كه دخلت اومده و بايد حواست جمع باشه
.
حالا شما اين مسئوليت داشتن را در مقياس بزرگ ببينيد... ببينيد كه شما بعنوان يك مسئول يك استاندار يك فرماندار يك بخشدار چه وظايفي بر عهده داريد... چون جون و مال زندگي مردم در دست شماست... شما با يك امضاء ميتونيد يكي رو خوشبخت كنيد و يا با يك امضاء جون يك كسي رو بگيريد... ولي چقدر ميتونه تصميم گيريهاتون درست باشه؟
.
سخت ترين چيز اينه كه ما آدما سي يا چهل تا زير دست داشته باشيم... اونموقع ما بايد خيلي حواسمون باشه كه با همشون به عدالت رفتار كنيم... واي به حال اينكه يك كشور زير دستمون باشه...تو اين جنگ ايران و عراق پانصد هزار نفر جونشون رو فدا كردن... و اونم بخاطر تصميم گيري يك سري آدما براي جنگيدن... كي بايد جواب اينا رو بده... يقيناً مني كه اينجام و خوشحالم كه تو دنيا هيچ كاره ام هيچ جوابي نبايد پس بدم بلكه اونايي كه مسئول بودن يا هستن بايد پس بدن..... شايد ما آدما بتونيم با در دست داشتن ابزارهاي رسانه هاي سر يك سري آدم رو با حرفامون كلاه بزاريم و بگيم تصميم گيريمون درست بوده و دست آخر سر خدا رو كه نميتونيم كلاه بزاريم
.
كلاٌ رئيس جمهور بودن،پادشاه بودن و لقب هايي از اين دست داشتن چيز آشغاليه و بنظرم اگه كسي واسه بدست آوردنش دست و پا بزنه حماقت كرده... چون اونوقت مسئوليت جان و مال و خورد و خوراك يك مشت آدم دستته و يقيناً اين وسط بخاطر جاه طلبي ها و غرورهاي كاذب تصميم هايي ميگيري كه باعث ميشه حقوق يكسري آدم تضييع بشه و اونموقع هستش كه كارت ساخته هستش... اگه دقت كنيم شايد از ديدگاه خداوند متعال صدام در قبال كشتار شيعيان عراق و يا شيميايي كردن حلبچه و كشتن زن و بچه مردم همونقدر مسئوله و بايد جواب پس بده كه مسئولين ايراني در قبال كشته و مجروح شدن سالانه 50 هزار نفر تو ايران بخاطر حوادث رانندگي مسئولن
.
مگه فرقي ميكنه آدما چطوري بميرن؟ بنظرم هر گونه مرگي كه با دخالت عمدي و يا كم كاري آدماي مسئول ديگه صورت بگيره تاوان داره.. پس چه بهتر كه من اينجا تو دنيا هيچ كاره باشم و نه لقب نه عنواني داشته باشم... چون بمحض اينكه آدما لقب و عنوان بگيرن در قبال آدماي ديگه مسئول ميشن. اگه نهج البلاغه دم دستتون بود يك روز وظايف حكام را در قبال رعيت تو نامه اي كه حضرت علي براي مالك اشتر نوشته بخونين تا ببينيد من صحبت از چي دارم ميكنم و چقدر سخته كه آدم بتونه يك حاكم عادل باشه
.
همه ي ماها يك صدام بالقوه هستيم. ...همه ماها يك روز ممكنه يك سري آدم زير دستمون باشن... حالا زير دست اونا زندگي چند ميليون آدم هست و ممكنه زير دست ماها چند ده نفر... اما مهمترين موضوع اينه كه تصميم گيريهاي ما براي آدماي زير دستمون از رو خودخواهي و جاه طلبي نباشه... ماها حق نداريم كه براي منافع خودمون حق ديگران را زير پا بزاريم .. چون همه آدما يك روحي دارن كه منشاء خدايي داره... خدا هم خودش گفته كه عزيز ترين كسان نزد من باتقواترين آدما هستن.. نگفته پادشاهان... نگفته رهبران.. نگقته رئيس جمهوران.... و جالب اينه كه پيغمبراش رو بيشتر از چوپانان انتخاب ميكرد نه از پادشاهان و سياستمداران
.
عمر آدم خيلي كوتاهه ... خيلي خيلي كوتاه ... تا چشم بهم زديم سي و پنج سال رفت و تا بخودمون بياييم تو بستر مرگ به حال احتضار افتاديم .... خدايا شكرت كه من كاره اي تو دنيا نيستم... واقعاً شكرت
No comments:
Post a Comment