Thursday, February 28, 2008

دنياي دانشجويي

چقدر خوشحالم كه بازم دانشجو شدم... البته من هيچوقت خودم رو فارغ التحصيل به حساب نياوردم ولي خب رسماً درس خوندن چيز ديگه است
.
در هر صورت اين اتفاق خيلي بزرگ تو زندگي منه كه سر پيري داريم معركه گيري مي كنيم..... ولي اگه دقيق تر آدم نگاه كنه اين از مزاياي مهاجرته كه آدم دوره ديگه اي از زندگيش را شروع مي كنه.. واقعاً از صفر شروع كردن خيلي سخته
.
مواظب خودتون باشيد .. اگه هم نبوديد بي خيال خدا مواظبتونه

Sunday, February 24, 2008

Changing the Footnote Separator in Word 2007

من براي پيدا كردن اين سه خط 3 ساعت وقت صرف كردم . چون نمي تونستم توي پاورقي يك كتاب كه با وورد دو هزار هفت كار مي كردم خط را از سمت چپ صفحه به سمت راست بيارم
.
كسايي كه آفيس رو حرفه اي كار مي كنند ارزش اين سه تا خط رو خيلي خوب مي دونند
To change the footnote separator, follow these steps:

Make sure you are viewing your document in Normal view or, in Word 2007, Draft view.

Select Footnotes from the View menu or, in Word 2007, display the References tab of the ribbon and click Show Notes.

If you are using Word 2000 or a later version, and you have both footnotes and endnotes defined in your document, Word displays the View Footnotes dialog box. (Click here to see a related figure.) Click on the View Footnote Area radio button and then click on OK.
Using the Notes drop-down list at the top of the Footnotes window, choose Footnote Separator. Word displays the current separator in the window.

Change or delete the separator, as desired.

When you are satisfied with the appearance of the separator, close the footnote window.

Thursday, February 21, 2008

دست و دل

چند وقته دست و دلم به نوشتن نمي ره.. الان هم كه دارم مي نويسم زوركيه
.
فرهنگ ايراني هميشه آدما رو به عرفان فردي و زهد نشيني و تارك دنيايي سوق داده و شايد همين دليلي هستش كه ما ايرانيا تو فعاليت هاي جمعي ضعيفيم.. هميشه گفته كه كلاهت رو سفت بچسب كه باد نبره نگفته كه با اون دستي كه آزاده كلاه بغل دستيت رو هم سفت بگير كه اونم باد نبره
.
بهمين دليل هيچ گونه محركي براي فعاليت هاي نوشتاري آدما نميشه از بيرون پيدا كرد.. همه چي بايد دروني باشه و از خود آدم سرچشمه بگيره و اين كار آدم رو سخت مي كنه
.
تو اين مدتي كه چيزي ننوشتم و چاپ نكردم كسي پيدا نشد كه بگه بابا منتظريم و ازت خبري نيست.. به همين دليل آدم به اين نتيجه ميرسه كه خب وقتي طالبي وجود نداره، چه دليلي واسه حركت فرهنگي هست؟
.
ماها هميشه تنهاييم و تو خارج اين تنهايي بيشتر به چشم مياد. بيشتر آدما مباني دوستيشون بر پايه منفعت طلبي و يارگيري هستش و ما هم چون هميشه تو زندگيمون طرفدار حق بوديم، طبيعتاً تو هيچ دسته اي جا نداشتيم. در نتيجه كم ميشه آدمايي رو پيدا كرد كه هم فكر باشن
.
كاريش هم نميشه كرد و ماها خودمون اين سبك زندگي رو انتخاب كرديم و بايد ادامه داد. چون تعلق به يك نحله فكري خاص مترادف با تعصب كوركورانه و چشم بستن بر روي حقايقي هستش كه ممكنه ديگران در دست داشته باشن
.
مواظب خودتون باشيد و يك كم به فكر ديگران هم باشيد . به نظرم توسعه فردي آدما در بستر حركت هاي اجتماعي شكل مي گيره نه تارك دنيايي و بستن درها بر روي خود. مثه حرف بوش كه ميگفت كه يا با مايي يا دشمن ما.. آدما ميتونن با كسي نباشن و در عين حال دوستش باشن و سر يك ميز باهاش بشينن

Thursday, February 14, 2008

لورل و هاردي


گويا اين آخرين عكس لورل و هاردي هست كه با هم گرفتن.. دلم گرفت

Wednesday, February 06, 2008

پرنده

هوا خيلي سرد بود و بلبل داشت از سرما به خود مي لرزيد و چيزي نمونده بود كه يخ بزنه... از بالاي شاخه به روي زمين فرود اومد تا بتونه جايي گرم و نرم پيدا كنه
.
از قضا گاوي داشت از اونجا مي گذشت و بلبل رو كه ديد دلش به حالش سوخت و تاپاله هاي خودش رو روي سر بلبل ريخت
.
چه احساس خوبي به بليل دست داد و گرماي دلچسبي زير پوستش خزيد. چند دقيقه نگدشت كه بلبل احساس شادي و شعف كرد و از خوشي، شروع به چهچهه كرد و بلند آواز خوند
.
در همين اثنا گربه اي كه از اون جا مي گذشت صداي آواز پرنده اي رو شنيد و رفت به سمت صداكو تا بلبل رو ديد اونو از زير تاپاله ها بيرون كشيد و خورد.
نتيجه اخلاقي
اول اينكه تو اين دنيا هر كي شماها را به كثافت مي كشه ممكنه آدم بدي نباشه و نيت خوبي داشته باشه
..
دوم اينكه تو اين دنيا هر كي شما رو از كثافت در مياره ممكنه آدم خوبي نباشه و نيت بدي داشته باشه
.
و آخر اينكه موقعي كه تو كثافت غوطه مي خوري، بهتره دهنت رو ببندي
.
راستي امروز تولدمه و تولد خودم رو به خودم تبريك مي گم و ترجمه اي را كه در بالا كردم را به خودم به مناسبت تولدم تقديم مي كنم.. به من ميگن آدم از خود راضي