Friday, January 11, 2008

برف

با كريستين سوار ماشين بوديم داشتيم از برلين مي رفتيم به سمت درسدن .. چه برفي ميومد .. باور نكردني .. من تا حالا اونقدر برف تو عمرم نديده بودم كه از آسمون بياد ... دور و برمون هم جنگل بود وحشتناك و شب ساعت يك و دو بود .... باورتون نميشه اين ماشين هاي برف روب از اون ابتدا تو اين اتوبان مثه مور و ملخ بودن و اتوبان رو از برف پاك مي كردن . باور كنيد شايد دو سانت برف كف اتوبان نزاشته بودن بشينه .. ولي كنار جاده رو نگاه مي كردي شايد پنجاه سانت برف نشسته بود.. من فكر كنم هفت يا هشت ساعت داشتيم رانندگي مي كرديم و يك جا نشد كه ببينيم جاده بنده و نمي شه جلو رفت.. من فكر كنم اگه اونجور برف تو ايران ميومد يك ماه ايران تعطيل بود
.
كريستين وسط راه برگشت به من گفت نگاه كن ببين اين خدمات شبانه روزي همه از پول ماليات ماست... منم گفتم والا ما هم حاضريم ماليات بديم و دولت اينجوري به ما سرويس بده
.
خدا به ما رحم كرد كه موقعيت كشور ايران مثه آلمان نيست : كشوري كه بخش عمده اي از سال برف و يخبندونه.. اگر موقعيت جغرافيايي ايران مثه آلمان بود فكر كنم تا حالا يك چند صد هزار نفري از برف و سرما و يخزدگي و گرسنگي در سال تلف مي شدن
.
واقعاً باعث غصه هستش كه ما ايرانيا همه چي داريم ولي هيچي نداريم
.
واقعاً اين مسئولين بايد يك سريشون بيان يك جاهايي مثه استراليا يا آلمان چند وقت زندگي كنن تا بفهمن وظيفه دولت چيه... دولت اينجا حمال مردم هستش نه آقا بالا سر.. آدم دوست داره فقط كارش به اين اداره هاي دولتي بيفته.. واقعاً لذت مي بره از سرويسي كه مي دن.. همون اول بهت مي گن كه كارت چند روزه انجام ميشه... من تا حالا بيش از ده بار تجربه كردم كه ميگن مثلاً دو هفته اي كارت انجام ميشه ولي سر يك هفته كارت رو انجام ميدن. دقيقاً مثه ايران :-) ن
.
اي خدا چي بگم

No comments: